خدا هست و به کسی هم ظلم نمیکند
بسم الله الرحمن الرحیم.
یک مردی به پیرایشگاه رفت. حرف از خدا و پیامبر و دین به میان آمد، چون عدهای آنجا بودند بحث و جدل بالا گرفت. سلمانی بحث را اینطور در دست گرفت که اگر خدایی باشد نباید ابن همه جنگ و دعوا و نابسمانی در جهان باشد و از این حرفها...هر چه مرد، به او جواب میداد، نتیجه بخش نبود تا اینکه...
یک نفر رهگذر با موهای نامرتب و ژولیده از جلو پیرایشگاه رد شد، مرد رو به سلمانی کرد و گفت: فکر نکنم پیرایشگاهی وجود داشته باشد، سلمانی گفت: چرا؟
مرد گفت: برای اینکه اگر پیرایشگاهی وجود میداشت، نباید امثال این رهگذر ــ که موی سر پریشان و ژولیده و نابسمانی دارند ــ وجود داشته باشند. آن موقع، سلمانی جواب خودش را گرفت و دیگر حرفی برای گفتن نداشت.
سلمانی نمیدانست که خداوند به کسی ظلمی نمیکند و دعوا و درگیری هر کسی و هر جامعهای و خوشبختی هر کس و هر جامعهای، در وهله اول در گرو اعمال خودشان است (بحث در این باره زیاد است و مجال بیشتری میطلبد).
خداوند میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ»[1]
ترجمه:کسى که عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست؛ و هر کس بدى کند، به خویشتن بدى کرده است؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمىکند!
پینوشتها
1ــ آیه 46فصلت.
کلمات کلیدی: سلمانی، دعوا و نابسمانی، خدا، ظلم